
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۵۸۱
۱
به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی
۲
سگی از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم
بود آن که اضطرارم که نخوانی و نرانی
۳
اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان
همه در ره تو ریزم که عزیزتر ز جانی
۴
دو جهان ز توست ای مه بکشی اگر یکی را
به تو کس چه میتواند مکن آن چه میتوانی
۵
همهٔ فتنه روید از خاک و ستیزه خیزد از گل
به زمین کرشمه ریزان چو سمند ناز رانی
۶
به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق
تو به تیغم آزمودی و همان در امتحانی
۷
بگذر ز کین که ترسم به زمین بشر نماند
که ارادهٔ تو ماند به قضای آسمانی
۸
طلبی که یار نازی نکشد چه لذت او را
دل شوق گرم دارد ارنی ز لن ترانی
۹
چو شدی به غیر یاران همه رازهای پنهان
دگری اگر بداند تو ز محتشم ندانی
تصاویر و صوت

نظرات
حسین قیومی