محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۵۸۲

۱

گذری به ناز و گوئی ز چه باز دلگرانی

ز چه دل گران نباشم که تو یار دیگرانی

۲

دل و دیده نیست ممکن که شوند سیر از تو

که شراب بی‌خماری و بهار بی‌خزانی

۳

به ره وداد چندان که من قدیم پیمان

ز وفا گران رکابم تو صنم سبک عنانی

۴

ز برای صید جانها چو شکار پیشه ترکان

ز نگاه در کمینی ز کرشمه در کمانی

۵

به زمان حسن یوسف چه خلاص بوده دوران

ز تو که آفت زمینی و در آخر الزمانی

۶

تو به طفلی آنچنانی به جمال و شان که گویا

مه آسمان نشینی شه پادشه نشانی

۷

ز تو گرچه خلق شهری به جفا شدند پنهان

تو بمان که بی‌دلان را به دل هزار جانی

۸

تو به یک جهان دل و جان نکنی اگر قناعت

که جهان کنم فدایت که یگانه جهانی

۹

ره دشمنیست گر این که فراق می‌کند سر

بمن ای کشنده دشمن تو هنوز مهربانی

۱۰

سزد ار به تیغ غیرت ببرم زبان خود را

که منم زبان دهر و تو به غیر هم زبانی

۱۱

گه باد چون بود چون به گیاه خشک آتش

بت آدمی کش من تو به محتشم چنانی

تصاویر و صوت

هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۲۸۴

نظرات