
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۱
۱
سخن طی میکنم ناگاه در خواب
در آن بیگه که در جو خفته بود آب
۲
به گوش آمد صدایی در چنانم
که کرد از هزیمت مرغ جانم
۳
چنان برخاستم از جا مشوش
که برخیزد سپند از روی آتش
۴
چنان بیرون دویدم بیخودانه
که خود را ساختم گم در میانه
۵
من درمانده کز بیرون این در
به آن صیاد جان بودم گمان بر
۶
ز شست شوق تیری خورده بودم
که تا در میگشودم مرده بودم
تصاویر و صوت

نظرات