مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۲۶

۱

از آن غم را دل ما خانه باشد

که آن جغد است و این ویرانه باشد

۲

بمن شد آشنا ناآشنائی

که از هر آشنا بیگانه باشد

۳

نیم مرغی که در دام تو او را

خیال دام و فکر دانه باشد

۴

کجا جویم می وصلت که این می

نه در مینا نه در پیمانه باشد

۵

پس از مرگم ز حسرت سوزد آنشمع

که خاکش تربت پروانه باشد

۶

شبی باشد مرا از روز خوشتر

که زلفت در کفم چون شانه باشد

۷

از آن شد بسته زلف تو مشتاق

که آن زنجیر و این دیوانه باشد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصائد و رباعیات مشتاق به کوشش حسین مکی - مشتاق - تصویر ۶۲

نظرات