مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۴۰

۱

صد چشمم و رخسار تو دیدن نگذارند

صد گوشم و حرف تو شنیدن نگذارند

۲

از گلشن وصل تو چه حاصل که شکفته است

درهم گلت از خوبی و چیدن نگذارند

۳

زیر فلکم گو نگشایند پروبال

چون زین قفس تنگ پریدن نگذارند

۴

از رستن تخمی که برش نیست چه حاصل

گوهر گرم از خاک دمیدن نگذارند

۵

خون شد جگر تشنه ز حسرت نگرم چند

شادابی لعلی که مکیدن نگذارند

۶

دل تنگم و آورد صبا بوی تو فریاد

چون غنچه گرم جامه درین نگذارند

۷

مشتاق چه کیفیتم از باده در آن بزم

زان جام لبالب که چشیدن نگذارند

تصاویر و صوت

نظرات