مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۸۸

۱

گیرم که بر آن عارض گلگون نگرد کس

محرومی حسرت نگران چو نگرد کس

۲

بس کن ستم ای ترک جفا پیشه مبادا

غافل کشد آهی و بگردون نگرد کس

۳

چینم چه گل از گلشن روی تو که حیرت

افزون شودش هر قدر افزون نگرد کس

۴

شادیم بزندان محبت که ندارد

همچون قفس آن رخنه که بیرون نگرد کس

۵

راهیست ره عشق که تا چشم کند کار

صد دجله روان هر طرف از خون نگرد کس

۶

خود تافته صدبار عنان بر سر فرهاد

شیرین که نمیخواست به گلگون نگرد کس

۷

کی بس کندش طعنه مگر بر رخ لیلی

از روزنه دیده مجنون نگرد کس

۸

مشتاق نهان ساخته‌ام زخم دل اما

ترسم که باین دیده پرخون نگرد کس

تصاویر و صوت

نظرات