مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲

۱

غم دل کس به امید چه گوید دل‌ستانش را

چرا بلبل خروشد نشنود چون گل فغانش را

۲

مکن ای گل جفا با بلبل خود این قدر ترسم

رود از باغ و نتوانی تهی دید آشیانش را

۳

ندارم گر برش از بوالهوس فرقی عجب نبود

که نشناسد ز گلچین هیچ گلبن باغبانش را

۴

به کویت گر چنین آشفته می‌گردم مکن منعم

دلی گم کرده‌ام اینجا و می‌جویم نشانش را

۵

دو دستم بهر آن دادند در جولانگه نازش

که از دستی رکابش گیرم از دستی عنانش را

۶

جفای دوست باشد لطف دیگر گو فلک هرگز

نسازد مهربان با من دل نامهربانش را

۷

کشد مشتاق تا کی محنت هجران خوش آن ساعت

که بیند روی جانان و کند تسلیم جانش را

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصائد و رباعیات مشتاق به کوشش حسین مکی - مشتاق - تصویر ۳۱

نظرات