
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۰۵
۱
سنگین دلت گرفته دلم تنگ در بغل
آورده تنگ شیشه من سنگ در بغل
۲
بی او بسیر گل دل پرخون مرا ببر
خوشتر ز شیشه می گلرنگ در بغل
۳
در سینهام بدل ننمودی رخ و گرفت
از انتظار آینهام زنگ در بغل
۴
از دل ببر خوش آنکه من و او بهم رسیم
من آبگینه در بغل او سنگ در بغل
۵
مشتاق کو ز سرو قباپوش او مرا
بختی که چون قبال کشمش تنگ در بغل
نظرات