مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۲۷

۱

چه خوش بودی نبودی گر ز من دور اینقدر یارم

فراچون داشتی گوشی شنیدی ناله زارم

۲

نخستم لطفها کردی و کشتی عاقبت زارم

چنان بود اول کارم چنین شد آخر کارم

۳

صبا زان گل شمیمی گاهی آوردی و از شادی

گشودی در قفس بال و پر مرغ گرفتارم

۴

ز درد درویش جان دادمی تا او فرستادی

نوید داروی وصل و شدی به اندک آزارم

۵

گسستی رشته عمر اجل تا ناخن وصلش

گشودی عقده دشوار هجر از رشته کارم

۶

ز هجران دادمی جان تا گذر کردی بمن جانان

برون ز اقلیم هستی رفتمی تا آمدی یارم

۷

رسیدی غافل و گرد از وجود من برآوردی

ز گرد ره سمند ناز دور افتاده دلدارم

۸

کنی مشتاق تا کی ناله ترسم از دم گرمت

جَهَد برقیّ و سوزد خرمن هستی به یک بارم

تصاویر و صوت

نظرات