مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۲۸

۱

تو در غربت من آرام از غمت چون در وطن گیرم

مگر میرم ز هجران تو و جا در کفن گیرم

۲

از آن گمگشته ناید قاصدی هرگز مگر گاهی

سراغ یوسف خویش از نسیم پیرهن گیرم

۳

بیا وز هجر زین بیشم مکش اندیشه کن زآندم

که دامان تو در محشر من خونین کفن گیرم

۴

ز حسرت بی‌رخت چون مردگانم جسم بی‌جانی

چه باشد غیر از این دور از تو آرامی که من گیرم

۵

ز کف دامان وصلش دادم و مشتاق جا دارد

که تا روز جزا انگشت حسرت در دهن گیرم

تصاویر و صوت

نظرات