مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۳۶

۱

خوش آنکه بی‌تو دامن بر جسم و جان فشانم

از خویش گرد هستی دامن فشان فشانم

۲

بر خاک آستانت خوش آنکه جان فشانم

از شوق جان بخاک آن آستان فشانم

۳

خوش آنکه گرم جلوه سرو روان خود را

بینم من و بپایش نقد روان فشانم

۴

بازآی از غمت چند خوناب دل ز دیده

گاه آشکار ریزم گاهی نهان فشانم

۵

سازی تو گوهرافشان چون لعل لب من از شوق

گوهر ز ابر چشم گوهرفشان فشانم

۶

در گلشنی که باید از بیضه در قفس رفت

کو فرصتی که بالی در آشیان فشانم

۷

بازآ ز دوریت چند ای گل ز اشگ خونین

از دیده گاه لاله گاه ارغوان فشانم

۸

زان قیمتی گهر دور مشتاق نقد کونین

ریزندم ار به دامن دامن بر آن فشانم

تصاویر و صوت

نظرات