مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۵۲

۱

شبی روز منست ای از تو روشن چشم داغ من

که گردی انجمن افروز من چشم چراغ من

۲

شبی شور از فروغ مهر شمع‌افروز داغ من

نه آخر من سیه‌روز توام چشم و چراغ من

۳

بود خون جگر می بی‌لب ساقی همان بهتر

که ماند خشک همچون شیشه خالی دماغ من

۴

ز بس کاهیدم از هجرش گرم بیند عجب نبود

که نشناسد مرا یا روز من گیرد سراغ من

۵

ز هر شب امشبم تاب‌وتب افزونست پنداری

که غافل خویش را پرو نه ای زد بر چراغ من

۶

چه فیض از شیشه دل ساغر چشم ترم دارد

کزین مینا نمی‌آید بجز خون در ایاغ من

۷

زیر سیر گلستان گل‌های داغت فارغم دارد

که باشد سینه‌ام زین لاله گلگشت باغ من

۸

سرودم را شنو مشتاق منگر این سیه‌بختی

که خوش‌تر از نوای بلبل است آهنگ زاغ من

تصاویر و صوت

نظرات