
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۵۶
۱
حاشا که زنده مانم از جور غیر و جانان
شمعی بگو چه سازد با آستین فشانان
۲
از جور خوبرویان مشکل رهند عشاق
این فرقه جانسپاران و آنقوم جانستانان
۳
کی حل عقده عشق زاهل خرد برآید
کاری نمیگشاید اینجا ز کاردانان
۴
عاشق ز وصل معشوق چون بگذرد که باشند
عشاق تلخکامان خوبان شکر دهانان
۵
ما بلبلان نیامد جز دیدن گل از ما
بر ما عبث در باغ بندند باغبانان
۶
خوبان و عاشقانند قومی که بیکرانست
مهر و وفای آنان جوروجفای اینان
۷
هر شب به بستر ناز سرخوش تو خفته و من
چشمم بهم نیامد چون چشم پاسبانان
۸
مردند از جفایت ای وای گر نه بخشی
بر زخم سینهریشان بر درد خستهجانان
۹
دارد نیاز پیران تأثیرها ولیکن
از جام ناز مستند این نازنین جوانان
۱۰
مشتاق اگر نبخشد بر من زهی سعادت
ور خون من بریزد جانم فدای جانان
نظرات