
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۶۱
۱
بیتو کوشم در فنای خویشتن
تیشهام اما بپای خویشتن
۲
ریختی خونم بجرم دوستی
عاقبت دیدم سزای خویشتن
۳
زد بتیغم بوسه بر دستش زدم
خود گرفتم خونبهای خویشتن
۴
گلبن نوخیز من یکره بپرس
حال مرغ بینوای خویشتن
۵
دردمندان غمت درمان طلب
ماو درد بیدوای خویشتن
۶
دیدمش در خویش و جان دادم ز شوق
خویش را کردم فدای خویشتن
تصاویر و صوت

نظرات