مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۸۶

۱

گه مهر گویم گه مهت گه زهره گاهی مشتری

اما چو نیکو بنگرم تو از همه بالاتری

۲

هر عضوت از عضو دگر باشد بسی زیبنده‌تر

نبود به این خوبی بشر حوری ندانم یا پری

۳

ای رشک زیبامنظران برقع ز رخ کن بر کران

گردند تا صورتگران شرمنده از صورتگری

۴

از دادخواهان بشنوی هر سو فغان هر جا روی

در بر قبای خسروی بر سر کلاه سروری

۵

ای گوهر سنگین‌بها عالم خریدارت چو ما

اما کسی داند کجا قدر گهر چون گوهری

۶

ای برده دل‌ها سربسر حال دلم یکره نگر

تا چند باشی بی‌خبر از راه و رسم دلبری

۷

مژگان خونریزت عیان مردم‌کشست اما نهان

چشمت بود با مردمان در عین مردم‌پروری

۸

مشتاق همچون نقش پا در رهگذارت کرد جا

اما تو از راه وفا هرگز به سویش نگذری

تصاویر و صوت

نظرات