مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۹۰

۱

ای که می‌جویی به خوبی همچو لیلی دلبری

حال مجنون ناید ار لیلی نباشد دیگری

۲

چون ندادت عشق از اول چشم یعقوبی چه سود

گر ببینی صدره از یوسف بحسن افزون‌تری

۳

گر نگشتی صید شوخی زاهل دل خود را مخوان

نیست دل آندل که گرد او نگردد دلبری

۴

زوشراری بس ترا داری گر استعداد عشق

میتواند زد بچندین خرمن آتش اخگری

۵

در دل سخت تو این نیش ار نگردد کارگر

نیست جرم غمزه خوبان گر از حق نگذری

۶

قطره خونی گشودن از رگ خارا بسعی

تیشه فولاد نتواند چه جای نشتری

۷

گر ترا مشتاق باشد دیده جوهرشناس

در کفت خواهد فتاد آخر گرامی‌گوهری

تصاویر و صوت

نظرات