
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۳۰۲
۱
ناکرده عمل ای که طلبکار بهشتی
خواهی چه ثمر خورد ز تخمی که نگشتی
۲
صوفی همه تزویر بود کار تو فریاد
زآن دم که کنی خرقه از این پشم که رشتی
۳
نازم به سر کوی خرابات که آنجا
نه صومعهای سنگ رهست و نه کنشتی
۴
گشت آن که فنا در تو شد آسوده که آنجا
نه بیم جحیمی است نه پروای بهشتی
۵
من سنگ سیاهم نکند تربیتم لعل
ای پرتو خورشید بجو پاکسرشتی
۶
هرگز سرخم نیست مرا آه که نبود
در کوی خرابات مرا طالع خشتی
۷
گرد سرت این خامه مشتاق که هرگز
حرفی نه ز اسرار حقیقت ننوشتی
تصاویر و صوت

نظرات