
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۳۰۸
۱
به رنگ ذرهام سرگرم مهر عالمافروزی
که ممکن نیست هرگز با کسی آرد به شب روزی
۲
خوشم با ناله گرمی که خیزد از رگ جانم
که دارد نغمه این ساز در عشقت عجب سوزی
۳
تو اسباب طرب کن جمع کز عشق تو ما را بس
دل کالفت فراهم آوری جان غماندوزی
۴
نخواهم نور شمع و پرتو مه بیرخت شبها
کز آه گرم خود دارم چراغ محفلافروزی
۵
محبت این دبستان را بود آن مرشد کامل
که پیر عقل باشد پیش او طفل نوآموزی
۶
به خون دانی چرا در صیدگاه دلبران غلتم
گر از شست نگاهی خورده باشی تیر دلدوزی
۷
ز بیاقبالیم مشتاق خار گلرخان دایم
دریغ از طالع فرخندهای و بخت فیروزی
تصاویر و صوت

نظرات