
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۴۸
۱
نگارم در کنار و ساغر می بر لب است امشب
شبی کامد مساعد کوکب من امشب است امشب
۲
زلال وصل در کام من و از آتش غیرت
دل و جان غیر را تا صبح در تاب و تب است امشب
۳
بود در هاله آغوش من آن مه نمیدانم
نصیبم این سعادت از کدامین کوکب است امشب
۴
ز هجران بود دیشب تلخ و شیرینتر ز جان شهدی
به جامم از لب شیرین آن شیرینلب است امشب
۵
بسم زین باغ تا روز جزا در کامم این لذت
کز آن سیبِ زنخدان و ترنجِ غبغب است امشب
۶
چنان آسوده جانم از غم هجران که پنداری
نه جان دوش جان دیگرم در قالب است امشب
۷
نوای عیش مشتاق از وصال او به لب دارم
نه کارم آه و زاری تا سحر چون هرشب است امشب
نظرات
سیدمحمد جهانشاهی