
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۸۷
۱
بگذر از دیر و حرم جانانه جای دیگر است
خانه دل جای او وین خانه جای دیگر است
۲
شد دلم از دوری دلبر خراب اما چه سود
گنج جای دیگر و ویرانه جای دیگر است
۳
چون می از مینای چرخ آید به جام عشرتم
شیشه جای دیگر و پیمانه جای دیگر است
۴
گرنه ما را در طلب سرگشتگی باید چرا
کعبه جای دیگر و بتخانه جای دیگر است
۵
یار بزم افروز غیر و در طلب سرگشته من
شمع جای دیگر و پروانه جای دیگر است
۶
مانده در چشمم سرشگ رفته دل در کوی او
طفل جای دیگر و دیوانه جای دیگر است
۷
غم درون سینه و واز تنگی جا دل برون
میهمان در خانه صاحبخانه جای دیگر است
۸
بیخود عشقم مگو مشتاق با من حرف وصل
رو که جای گفتن افسانه جای دیگر است
نظرات