مولانا

مولانا

بخش ۱۵۳ - ربودن عقاب موزهٔ مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن

۱

اندرین بودند کآواز صلا

مصطفی بشنید از سوی علا

۲

خواست آبی و وضو را تازه کرد

دست و رو را شست او زان آب سرد

۳

هر دو پا شست و به موزه کرد رای

موزه را بربود یک موزه‌ربای

۴

دست سوی موزه برد آن خوش‌خطاب

موزه را بربود از دستش عقاب

۵

موزه را اندر هوا برد او چو باد

پس نگون کرد و از آن ماری فتاد

۶

در فتاد از موزه یک مار سیاه

زان عنایت شد عقابش نیکخواه

۷

پس عقاب آن موزه را آورد باز

گفت هین بستان و رو سوی نماز

۸

از ضرورت کردم این گستاخیی

من ز ادب دارم شکسته‌شاخیی

۹

وای کو گستاخ پایی می‌نهد

بی ضرورت کش هوا فتوی دهد

۱۰

پس رسولش شکر کرد و گفت ما

این جفا دیدیم و بود این خود وفا

۱۱

موزه بربودی و من درهم شدم

تو غمم بردی و من در غم شدم

۱۲

گرچه هر غیبی خدا ما را نمود

دل در آن لحظه به خود مشغول بود

۱۳

گفت دور از تو که غفلت در تو رست

دیدنم آن غیب را هم عکس تست

۱۴

مار در موزه ببینم بر هوا

نیست از من عکس تست ای مصطفی

۱۵

عکس نورانی همه روشن بود

عکس ظلمانی همه گلخن بود

۱۶

عکس عبدالله همه نوری بود

عکس بیگانه همه کوری بود

۱۷

عکس هر کس را بدان ای جان ببین

پهلوی جنسی که خواهی می‌نشین

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 288
مثنوی معنوی ( دفتر سوم و چهارم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۱۸۸
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۵۲۰

نظرات

user_image
داریوش
۱۳۹۹/۰۷/۲۰ - ۱۹:۱۷:۵۶
چنین ادعائی که مولانا در این شعر میکند برای بشر مدرن زمانی باورکردنی میشود که سندیتی از آن در قرآن ویا احادیث و روایات در روایات بیابیم. ولی از این داستان ویا داستان قبل که طفل کافر شیرخواره با محمد رسول الله حرف میزند ! چنین استنباط میشود که مولانا در شعرمثنوی دست خود را باز گذاشته وبه سندیت موضوع کاری ندارد ودر واقع محمد مصطفی برای او یک شخصیت آشناست وانطور که او را حس میکند بیان میکند ونه آنطور که در اسلام توسط اهل علم ویا تاریخدانان پیامبر را با ذکر مدرک و سند شناسانده اند. بنابراین اینگونه اشعار مثنوی را باید بعنوان نظر شخصی مولوی نسبت به پیامبر دانست با حق برداشت آزاد. مسلما خواننده مولوی میداند که همین شیوه برداشتهای معنوی و الهامی شاعر از دیگر پیامبران الهی مثل موسی و عیسی هم بکرات در اشعار مثنوی معنوی بکار گرفته شده اند مثلا در شعر موسی و شبان. آن قصه تا جایی که ما اطلاع داریم در قرآن نیست و برداشت معنوی مولانا از شخصیت موسی هست که آن قصه را برای ذکر یک مفهوم معنوی بکار گرفته است. اینکه تا جه اندازه مولانا در قرن هفتم هجری مجاز است در شخصیت محمد ص که ممدوح مسلمانان هست وسنتش اسوه حسنه مسلمانان بدلخواه خود دستکاری کند و برداشتهای متفاوت خود و باصطلاح دیدگاه شخصی خود را بدون توجه به نظر تاریخدانان ومتشرعین دیگر در قالب شعر بیان کند بحث دیگریست. بهر حال شاعر در مثنوی معنوی محمد ص را همانند موسی و عیسی و پیامبران دیگر در زمره آشنایان خود درآورده وبا زبان حال با آنها به گفتگو درآمده ودر این راه تفاوتی هم بین بزرگان و پیامبران قائل نشده است. این دیدگاه مولوی برای مسلمان ایرانی امروز قابل تامل است . زیرا که امروزه هرگونه برداشت شخصی از اسلام صدر و خصوصا دخل و تصرف و قصه سازی حول محور شخصیت محمد ص کمابیش ممنوع اعلام شده و حتی پیگرد قانونی دارد . نمونه بارز آن داستان سلمان رشدی بود که با حکم ارتداد روح الله خمینی مواجه شد. !
user_image
مینا افسانه آبادی
۱۳۹۹/۱۱/۰۲ - ۰۳:۲۹:۰۰
بشر مدرن امروزی،می‌داند که واژه به واژه آثار عظیم مولانا،بی‌هیچ شکی سندیت کامل با قران واحادیث وروایات دارد نقص در ما خوانندگان و منتقدین است که قادر به کشف و بررسی تمام و کمال اسناد نیستیم و نخواهیم بود.اما اگر ذره‌ای از زلالی مولانا نوشیده باشیم می دانیم این داستان منطبق بر داستان نجات پیامبر به وسیله‌ی تار عنکبوتی است ودر اینجا عقابی که کفش وی را می‌دزد و پیامبر از مار مصون می ماند وعقاب به طعمه خود می‌رسد.مولوی فقیه ومجتهد وعارف وفیلسوف و دانشمند سترگی است که به پیروی از قرآن معارف دینی و آسمانی را در عرصه تخیل وتمثیل ودر قالب داستان برای درک وفهم همگانی به تصویر کشیده است.امام و مقام رهبری و ولایت مرید مولوی هستند وخواهند بود تا ابد.
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۱/۲۱ - ۱۸:۳۲:۰۲
عکس هر کس را بدان ای جان ببین   پهلوی جنسی که خواهی می‌نشین یعنی چه ؟