مولانا

مولانا

بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق

۱

گفت ای ناصح خمش کن چند چند

پند کم ده زانکه بس سختست بند

۲

سخت‌تر شد بند من از پند تو

عشق را نشناخت دانشمند تو

۳

آن طرف که عشق می‌افزود درد

بوحنیفه و شافعی درسی نکرد

۴

تو مکن تهدید از کشتن که من

تشنهٔ زارم به خون خویشتن

۵

عاشقان را هر زمانی مردنی‌ست

مردن عشاق خود یک نوع نیست

۶

او دو صد جان دارد از جان هدی

وآن دوصد را می‌کند هر دم فدی

۷

هر یکی جان را ستاند ده بها

از نبی خوان عشرة امثالها

۸

گر بریزد خون من آن دوست‌رو

پای‌کوبان جان برافشانم برو

۹

آزمودم مرگ من در زندگی‌ست

چون رهم زین زندگی پایندگی‌ست

۱۰

اقتلونی اقتلونی یا ثقات

ان فی قتلی حیاتا فی حیات

۱۱

یا منیر الخد یا روح البقا

اجتذب روحی وجد لی باللقا

۱۲

لی حبیب حبه یشوی الحشا

لو یشا یمشی علی عینی مشی

۱۳

پارسی گو گرچه تازی خوشترست

عشق را خود صد زبان دیگرست

۱۴

بوی آن دلبر چو پران می‌شود

آن زبان‌ها جمله حیران می‌شود

۱۵

بس کنم‌، دلبر در آمد در خطاب

گوش شو والله اعلم بالصواب

۱۶

چونک عاشق توبه کرد اکنون بترس

کو چو عیاران کند بر دار درس

۱۷

گرچه این عاشق بخارا می‌رود

نه به درس و نه به استا می‌رود

۱۸

عاشقان را شد مدرس حسن دوست

دفتر و درس و سبق‌شان روی اوست

۱۹

خامشند و نعرهٔ تکرار‌شان

می‌رود تا عرش و تخت یارشان

۲۰

درس‌شان آشوب و چرخ و زلزله

نه زیادات است و باب سلسله

۲۱

سلسلهٔ این قوم جعد مشکبار

مسأله دورست لیکن دور یار

۲۲

مسأله کیس ار بپرسد کس ترا

گو نگنجد گنج حق در کیسه‌ها

۲۳

گر دم خلع و مبارا می‌رود

بد مبین ذکر بخارا می‌رود

۲۴

ذکر هر چیزی دهد خاصیتی

زانک دارد هر صفت ماهیتی

۲۵

آن بخاری غصهٔ دانش نداشت

چشم بر خورشید بینش می‌گماشت

۲۶

هرکه در خلوت به بینش یافت راه

او ز دانش‌ها نجوید دستگاه

۲۷

با جمال جان چو شد هم‌کاسه‌ای

باشدش ز اخبار و دانش تاسه‌ای

۲۸

دید بر دانش بود غالب فرا

زان همی دنیا بچربد عامه را

۲۹

زانکه دنیا را همی‌بینند عین

وآن جهانی را همی‌دانند دین

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 302

نظرات

user_image
کاوه
۱۳۹۴/۰۶/۲۵ - ۰۰:۱۴:۲۶
ممکنه معنی فارسی این ابیات رو بنویسید؟اقتلونی اقتلونی یا ثقاتان فی قتلی حیاتا فی حیاتیا منیر الخد یا روح البقااجتذب روحی وجد لی باللقالی حبیب حبه یشوی الحشالو یشا یمشی علی عینی مشی
user_image
سجاد
۱۳۹۴/۱۱/۲۲ - ۱۳:۴۱:۰۶
ای دوستان مرا بکشید ، بکشیدچراکه در کشتن من زندگی در زندگی استای روی روشن و ای روح جاویدانروح مرا جذب کن و مرا با دیدار خود دریابمرا دوستی است که دوست داشتنش وجودم را کباب مبکنداگر بخواهد بر چشم من پا نهد کاش بیاید و پا نهد
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۲/۱۳ - ۱۷:۴۶:۰۴
آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهم زین زندگی پایندگیست دوستان هرگز مپندارید آنان که درست در نقطه روبروی ما آن سوی کره زمین می زیند درک و دریافتی اساسا متفاوت با ما دارند، آنها بیگانه نیستند، درست هم ارز این بیت را گروه rock ی به نام one republic در آوازی به نام counting stars بیان می دارد :Every thing that kills me makes me feel aliveمفاهیم ،کلام ، ساختار ذهنی مشابه، احساسات و ... آدمیان را از ورای حجاب زمان و مکان به هم پیوند می دهد.
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۲/۱۳ - ۱۷:۵۶:۲۴
Feel alive را خیلی خوب آمده است، «احساس» زنده بودن است که مهم است، وگرنه چه بسا زندگانی که بیشتر شبیه به مردگان متحرک هستند یا به گفته جان میلتون گور های متحرک! به تازگی در صفحات پست هایی رواج پیدا کرده اند که در آن ها استخرهای آب گرم در ارتفاعات کوهستان برف گرفته یا ساحل آبی آکوا و تفریحات آبی با چند جوان زیبا را به نمایش می گذارد، زیر تصاویر هم چنین نگاشته اند :«شما رو به خدا به من بگید بهشت رو چجوری برای اینا توصیف کنم که به راه راست هدایت بشن؟!»امیدوارم که این نگاشته ها شوخی ای بیش نباشد، هر چند برخی آن ها را جدی می گیرند و آه از نهادشان بر می آید که ای خدا... کرمتو ... هر کس که هر از گاهی لذت عمیق را تجربه کرده باشد می داند عمق لذت انسان بسته به محرومیتی که بر او رفته است متفاوت است، کیست که نداند اگر همین که چشم به جهان گشودی با این صحنه ها روبرو شدی یا در چنین اتمسفری پرورش یافتی نوعی کرختی و بی حسی یا numbness نسبت به همه این خوشی ها پیدا خواهی کرد! نمونه حقیقی آن در تاریخ بوداست، شاهزاده ای که از رفاه و خوشی مطلق قصر دل گرفته شد و دنیای حقیقی با همه درد و رنجش را بر گزید! حتا اگر روزگار نیز این پکیج رفاه و تجمل همراه کرختی را در دامانمان گذاشت، بر انسان هوشمند است که داوطلبانه به استقبال ترس و فقر و رنج برود تا لذت واقعی و عمیق را تجربه کند! ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوستعاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۲/۱۳ - ۱۸:۰۱:۲۵
با عرض پوزش سطر سوم صفحاتِ مجازی به جای صفحات درست است.
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۲/۱۳ - ۱۹:۲۹:۱۵
بس کنم، دلبر در آمد در خطاب ..بسیار زیبا بیان نمودید دوست جاندریغ از غفلت ها.. و خوشا احساس حضور...ناخودآگاه به یاد فیلم زیبای Once افتادم
user_image
محمد "
۱۳۹۷/۰۱/۲۳ - ۰۷:۳۱:۲۷
معنای دقیق بیت آزمودم مرگ من در زندگیست ، چیست؟
user_image
Ashkan Rajabpoor
۱۳۹۷/۰۲/۱۷ - ۱۰:۵۸:۲۳
محمدخلاصه این بیت یعنی مرگ و زندگی یک حرکت موازی داره،یعنی تا وقتی تو در زندگی هستی،مرگ هم مال توست.منظور مولوی از این زندگی که اینجا گفته چیه?زندگی که الان اکثر انسانها احساس میکنن،زمان،تکرار،مکانیکی،دید از گذشتهخیره میا خیره مرو جانب بازار جهانز آنک در این بیع و شری این ندهی آن نبریخیره گی همون زندگی در اینجاست.اگر کیفیت ذهن شما بی جهت و بی زمان بشود، اونقت معنی حرف مولوی رو میفهمی و اونجا شما مرگ نداری و پایندگی داری و مرگ بیولوژیگی برای شما زیباترین چیزها میشود.تصور کن زندگی ای که هیچ ترسی وجگد نداره حتی از مرگ در ته اعماق وجودت،فکر کنم همون چیزی ک مولوی میگه تا نگردی پاک دل چون جبرئیل. گر چه گنجی درنگنجی در جهانبه قول روفیا جان شما مهم نیست در کجای جهان و با چه امکاناتی هستی،در نهایت ذهن کیفیت مکانیکی و تکراری پیدا میکنه و در نهایت رنج میاره و چقدر قشنگ گفت بازم روفیا از قول one republic که میگه اون چیزی ک من رو بکشه(ذهن زمانمند و مکانیکی و یا همون زندگی) من رو زنده تر میکنه .
user_image
یاسر رحمانی
۱۳۹۷/۰۹/۰۵ - ۱۸:۱۲:۵۱
آزمودم مرگ من در زندگیستچون رهم زین زندگی پایندگیستدونوع مرگ داریم یک مرگی که انسان کالبد فیزیکیش میره زیر خاک و یک مرگ بین تولد و مرگ بوجود میآد اما نه برای هر انسانی !!! این مرگ برای انسانی است که در زمینه خودشناسی و خداشناسی حرکت کرده و متصل شده به عالم غیب (الذین یومن بالغیب ... و یا باشد که از خزانه غیبم دوا کنند ) به مرحله ایی میرسه که از خود قبلی خودش اثری نمونده و میشه یک فرد دیگه . فردی که بیدار و آگاه شده و با عالم عشق آشنا . در واقع زمانیکه با عشق آشنا میشه همون لحظه هم مرگش هم میرسه و فرد یک منِ دیگه ایی میشه . همانطور که فروغ فرخزاد هم گفته : عشق چون در سینه ام بیدار شد از طلب پا تا به سر ایثار شد این دگر من نیستم من نیستم حیف از آن عمری که با من زیستم و یا همونطور که در قرآن آمده بمیرد قبل از آنکه بمیرید .پس برمیخوریم به دوتا من ؛ یک منِ قبل از رسیدن به عشق و یک منِ بعد از رسیدن به عشق . حالا منظور از این شعر مولانا رو بهتر متوجه میشیم و او اشاره به این میکند که من زمانی به پایندگی و جاودانگی ابدی رسیدم که از تعلقات این زندگی فارق شدم . بعد از اون مرگه که من متولد شدم و عشق الهی و اون جاودانگی رو متوجهش میشم .هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
user_image
صفا
۱۳۹۸/۱۱/۰۷ - ۰۶:۲۱:۴۵
سلام دوستان. فارغ از زیبایی اشعار شعرای پارسی گو، نظرات شما گویای اینه که به جهان متافیزیکال اعتقاد راسخ دارین. آیا درست متوجه شدم؟
user_image
صادق
۱۳۹۸/۱۱/۱۳ - ۰۰:۱۹:۳۶
آزمودم مرگ من در زندگیستچون رهم زین زندگی پایندگیستپیغمبر گرامی اسلام حدیثی دارند با این عنوان:""النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا .مردم در خوابند وقتی می میرند بیدار میشوند"این بیت، اشاره به همین حدیث است.به زبان ساده : در این دنیا فکر می کنیم که زنده ایم اما زندگی واقعی پس از مرگ است.
user_image
سجاده نشین
۱۳۹۹/۰۱/۰۱ - ۲۱:۳۳:۴۱
به نظر بنده معنای بیت« آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهم زین زندگی پایندگیست» این است: زندگی به این معناست که من باشم او نباشد هوای نفس من باشد اما حق نباشد، مرگ من در زندگیست یعنی اگر من باشم و حضرت حق نباشد انگار که نیستم، ولی چون رهم زین زندگی پایندگیست یعنی وقتی از خودم گذشتم و خودم را خط زدم و جا را برای دوست خالی کردم حالا من به اعتبار او هستم و این عین زندگی جاوید است!
user_image
سو سو
۱۳۹۹/۰۱/۲۳ - ۰۷:۳۷:۳۶
متاسفانه بیت آخر که اشاره به داستان اصلی میکنه توی هیچ سایتی نوشته نشده:باز رو سوی حدیث آن جوانکز غم صدرجهان شد ناتوان
user_image
حمید
۱۳۹۹/۰۴/۰۴ - ۱۲:۳۹:۴۶
موتوا قبل ان تموتوا یعنی چه؟ و منظور آن چیست ؟این جمله از احادیث نبوی است و نه آیه قرآن!در شرح آن گفته اند:هوا و هوس در ذات انسان است. پس شایسته است قبل از رسیدن موت طبیعی به مرگ ارادی از دست آن نجات یابد و این موت ارادی با استمرار بر عبادت و بندگی و مخالفت با هوا و هوس حاصل می شود. زیرا با مخالفت با هوا و هوس نفس شهوانی کم کم ضعیف می شود تا به مرحله تلاشی و ضعف مفرط رسیده و از بین برود و دیگر حکومتی نداشته و در دست عقل به مانند مرده در دست غسال خواهد بود
user_image
تیمور
۱۳۹۹/۰۵/۰۵ - ۰۳:۳۰:۴۶
با درود فراوانآزمودم مرگ من در زندگی استچون رهم زین زندگی پایندگی استانسان باید بمیرد یکبار قبل از مردن فیزیکی.یعنی باید تمام افکار پوسیده قدیمی را کنار بگذاریم ،افکاری که از خدا،دین،عبادت،روزی زمینی،روزی آسمانی و...را داشته ایم و همگی اشتباه بوده و ما در دریای اشتباهات غوطه ور بودیم را کنار بگذاریم و بمیریم در این افکار ،و دوباره متولد بشویم بعد از تولد اولیه ؛ولی اینبار با ادراک موضوعات مولانا در این جا اشاره به این موضوع می کنه و می گوید :بعد از ادراکات متوجه شدم که باید در این زندگی یکبار از افکار پوسیده قدیمی بمیریم قبل از مرگ واقعی ،و وقتی به این درک رسیدیم متوجه می شویم که زندگی واقعی بعد از این زندگی است چون انسان زمانی به جاودانگی می رسد و با خدای خودش به وحدت می رسد که به آگاهی برسد ،آگاهی از راز آفرینش،آگاهی از قوانین حاکمً بر جهان هستی،و آگاهی از این مسئله که من کیستم؟و وقتی متوجه شدیم که ما جزئی از او هستیم ولی در عالم کثرت ودر حال رسیدن به آگاهی از این مسئله هستیم و به اصطلاح در مسیر کمال حرکت می کنیم ما به آگاهی رسیده ایم و آگاهی یعنی زندگی جاودانی .چون او ازلی و ابدی است و ما هم وقتی به آگاهی برسیم از راز خلقت با او به وحدت می رسیم و ما هم ازلی و ابدی می شویم .
user_image
محمد هادی تسخیری
۱۳۹۹/۱۰/۲۰ - ۰۳:۲۳:۱۹
ای خواص و معتمدان من مرا بکشید بکشیدکه زندگی دیگری در کشتن من نهفته استای چهره نورانی و ای اساس و شالوده ماندگاریجانم را بستان و برای جاودانگی من بکوشیاری دارم که که عشق به او آتش به جانم می زندو اگر می توانست بر روی چشمم قدم بزند، قدم می زد . این مصرع آخر مرا به یاد دوبیتی بابا طاهر همدانی انداخت که می گفت : عزیزم کاسه چشمم سرایت میان هردو چشمم جای پایت از ان ترسم که غافل پا نهی باز نشینه خار مژگونم به پایت
user_image
سمیرا شیخی
۱۴۰۰/۰۱/۱۹ - ۱۷:۰۸:۱۲
هر یکی جان را ستاند ده بهااز نبی خوان عشرة امثالهالطف میکنید معنی این دو بیت را برای من بنویسید
user_image
محمد توحیدی
۱۴۰۰/۱۰/۱۹ - ۰۰:۱۵:۱۹
دوست عزیز حمیدجان در مورد "موتوا قبل ان تموتوا یعنی چه؟"در قسمتی گفتند که "در اثر مخالفت با هوا و هوس، هوا و هوس نفس شهوانی کم کم ضعیف می شود تا به مرحله تلاشی و ضعف مفرط رسیده و از بین برود"حقیر با این قسمت موافق نیستم که "به مرحله تلاشی برسد" چرا که هوای نفس به مانند دشمنی است که باعث تلاش شما می شود برای پیشرفت و وقتی هوای نفس نباشد (متلاشی شده باشد) زندگی دچار سستی و کِرخی می گردد و به نظر بنده، از همین جهت هست که لذات در این دنیا در دو دسته مباح و غیرمباح قرار داده شده است، اما از نظر عرفا، مرگ ارادی، مبتنی بر ده اصل هست که در اینجا فرصت بیان ندارم
user_image
ناپیدا
۱۴۰۱/۰۲/۱۰ - ۰۶:۵۳:۴۶
Asks the Impossible: "where is your home" The answer is: "In the dream of a disabled person."!
user_image
ناپیدا
۱۴۰۱/۰۲/۱۰ - ۰۶:۵۵:۱۴
مرگ ما شادی و ملاقات است ...
user_image
ناپیدا
۱۴۰۱/۰۲/۱۰ - ۰۶:۵۷:۲۹
٫٫بوی آن دلبر چو پران میشود ...٫٫ زبانها حیران میشوند ! گرسنه می‌شوند ... تشنه میشوند ... در سراب گم میشوند ! گویی بوی غذا می آید !!آنچنان که دل و روده به هم میپیچد ! ..راستی ! اصلا عشق هم بو دارد ؟کسی میداند !
user_image
ناپیدا
۱۴۰۱/۰۲/۲۰ - ۰۵:۲۱:۵۹
٫و انسان ها در این دنیا در خواب هستند هنگامی که بمیرند بیدار می‌شوند ...٫ چشمها را بستم  همه را کردم  همه را کندم و گفتم و کردم  ... همه در خوابند ... ؛  ...همه... م.
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۷/۰۳ - ۱۱:۵۱:۰۲
کیس: کیسه‌ای که در آن درم و دینار ریزند. ( ناظم الاطباء )
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۲/۲۱ - ۱۴:۳۱:۲۶
دید بردانش بود غالب فرا   زان همی دنیا بچربد عامه را   زانکه دنیا را همی‌بینند عین   وآن جهانی را همی‌دانند دین   معنا و تفسیر لطفا