مولانا

مولانا

بخش ۵۵ - پرسیدن آن پادشاه از آن مدعی نبوت کی آنک رسول راستین باشد و ثابت شود با او چه باشد کی کسی را بخشد یا به صحبت و خدمت او چه بخشش یابند غیر نصیحت به زبان کی می‌گوید

۱

شاه پرسیدش که باری وحی چیست

یا چه حاصل دارد آن کس کو نبیست

۲

گفت خود آن چیست کش حاصل نشد

یا چه دولت ماند کو واصل نشد

۳

گیرم این وحی نبی گنجور نیست

هم کم از وحی دل زنبور نیست

۴

چونک او حی الرب الی النحل آمدست

خانهٔ وحیش پر از حلوا شدست

۵

او به نور وحی حق عزوجل

کرد عالم را پر از شمع و عسل

۶

این که کرمناست و بالا می‌رود

وحیش از زنبور کمتر کی بود

۷

نه تو اعطیناک کوثر خوانده‌ای

پس چرا خشکی و تشنه مانده‌ای

۸

یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل

بر تو خون گشتست و ناخوش ای علیل

۹

توبه کن بیزار شو از هر عدو

کو ندارد آب کوثر در کدو

۱۰

هر کرا دیدی ز کوثر سرخ‌رو

او محمدخوست با او گیر خو

۱۱

تا احب لله آیی در حسیب

کز درخت احمدی با اوست سیب

۱۲

هر کرا دیدی ز کوثر خشک لب

دشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تب

۱۳

گرچه بابای توست و مام تو

کو حقیقت هست خون‌آشام تو

۱۴

از خلیل حق بیاموز این سیر

که شد او بیزار اول از پدر

۱۵

تا که ابغض لله آیی پیش حق

تا نگیرد بر تو رشک عشق دق

۱۶

تا نخوانی لا و الا الله را

در نیابی منهج این راه را

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 460

نظرات

user_image
امید یزدانی
۱۳۹۵/۰۹/۱۰ - ۰۴:۵۳:۰۸
بیت 11 حسیب درست است
user_image
باران
۱۳۹۸/۰۱/۱۸ - ۱۲:۰۰:۳۳
سلام و خسته نباشید میشه لطفا معنی و تفسیر این شعر روبه طور کامل برای تمامای ابیات به بنده بگید خیلی برام مهمه که بدونم. پیشاپیش سپاسگزارم
user_image
باران
۱۳۹۸/۰۱/۱۸ - ۱۲:۰۲:۱۹
سلام و خسته نباشید میشه لطفا معنی و تفسیر این شعر روبه طور کامل برای تمامی ابیات به بنده بگید خیلی برام مهمه که بدونم. پیشاپیش سپاسگزارم
user_image
گیوه چی givhamid@gmail.com
۱۳۹۹/۰۵/۲۱ - ۰۵:۴۳:۱۴
سلام بزرگواران،این شعر بطور کلی میخواهد بگوید همانطور که به نبی اکرم ( ص ) وحی می شده است ، به تو هم میتواند وحی الاهی برسد. لب خند تو که کسی را خوشحال میکند، وحی الاهی است همانگونه که زنبور شیری عسل رو از وحی الاهی گرفته. تو که کرامت انسانی داری ، بدان که وحی الاهی بر تو مستوفی استانشاالله
user_image
سیروان
۱۳۹۹/۱۰/۳۰ - ۰۶:۱۶:۰۶
با عرض سلام و ادبجانم آقای گیوه چی،خوشا به درک کامل و زیباتون و توضیح مختصر و مفیدتون،با توجه به این شعر دیگر از حضرت مولانا؛گر نبودی حس دیگر مر تراجز حس حیوان ز بیرون هواپس بنی آدم مکرم کی بدیکی به حس مشترک محرم شدیگر تو کوری نیست بر اعمی حرجورنه رو کالصبر مفتاح الفرجپرده های دیده را داروی صبرهم بسوزد هم بسازد شرح صدر«آینهٔ دل چون شود صافی و پاکنقشها بینی برون از آب و خاک»هم ببینی نقش و هم نقاش رافرش دولت را و هم فراش راپاینده باشید.