مولانا

مولانا

بخش ۶۱ - صاحب‌دلی دید سگ حامله در شکم آن سگ‌بچگان بانگ می‌کردند در تعجب ماند کی حکمت بانگ سگ پاسبانیست بانگ در اندرون شکم مادر پاسبانی نیست و نیز بانگ جهت یاری خواستن و شیر خواستن باشد و غیره و آنجا هیچ این فایده‌ها نیست چون به خویش آمد با حضرت مناجات کرد و ما یعلم تاویله الا الله جواب آمد کی آن صورت حال قومیست از حجاب بیرون نیامده و چشم دل باز ناشده دعوی بصیرت کنند و مقالات گویند از آن نی ایشان را قوتی و یاریی رسد و نه مستمعان را هدایتی و رشدی

۱

آن یکی می‌دید خواب اندر چله

در رهی ماده سگی بد حامله

۲

ناگهان آواز سگ‌بچگان شنید

سگ‌بچه اندر شکم بد ناپدید

۳

بس عجب آمد ورا آن بانگها

سگ‌بچه اندر شکم چون زد ندا

۴

سگ‌بچه اندر شکم ناله کنان

هیچ‌کس دیدست این اندر جهان

۵

چون بجست از واقعه آمد به خویش

حیرت او دم به دم می‌گشت بیش

۶

در چله کس نی که گردد عقده حل

جز که درگاه خدا عز و جل

۷

گفت یا رب زین شکال و گفت و گو

در چله وا مانده‌ام از ذکر تو

۸

پر من بگشای تا پران شوم

در حدیقهٔ ذکر و سیبستان شوم

۹

آمدش آواز هاتف در زمان

که آن مثالی دان ز لاف جاهلان

۱۰

کز حجاب و پرده بیرون نامده

چشم بسته بیهده گویان شده

۱۱

بانگ سگ اندر شکم باشد زیان

نه شکارانگیز و نه شب پاسبان

۱۲

گرگ نادیده که منع او بود

دزد نادیده که دفع او شود

۱۳

از حریصی وز هوای سروری

در نظر کند و بلافیدن جری

۱۴

از هوای مشتری و گرم‌دار

بی بصیرت پا نهاده در فشار

۱۵

ماه نادیده نشانها می‌دهد

روستایی را بدان کژ می‌نهد

۱۶

از برای مشتری در وصف ماه

صد نشان نادیده گوید بهر جاه

۱۷

مشتری کو سود دارد خود یکیست

لیک ایشان را درو ریب و شکیست

۱۸

از هوای مشتری بی‌شکوه

مشتری را باد دادند این گروه

۱۹

مشتری ماست الله اشتری

از غم هر مشتری هین برتر آ

۲۰

مشتریی جو که جویان توست

عالم آغاز و پایان توست

۲۱

هین مکش هر مشتری را تو به دست

عشق‌بازی با دو معشوقه بدست

۲۲

زو نیابی سود و مایه گر خرد

نبودش خود قیمت عقل و خرد

۲۳

نیست او را خود بهای نیم نعل

تو برو عرضه کنی یاقوت و لعل

۲۴

حرص کورت کرد و محرومت کند

دیو هم‌چون خویش مرجومت کند

۲۵

هم‌چنانک اصحاب فیل و قوم لوط

کردشان مرجوم چون خود آن سخوط

۲۶

مشتری را صابران در یافتند

چون سوی هر مشتری نشتافتند

۲۷

آنک گردانید رو زان مشتری

بخت و اقبال و بقا شد زو بری

۲۸

ماند حسرت بر حریصان تا ابد

هم‌چو حال اهل ضروان در حسد

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 466
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۲۸۰
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۹۰۲

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۱۹:۲۱:۲۹
گرمدار یعنی کسی که طرفدار کسی است یعنی به اصطلاح فن فلان خواننده !
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۱۹:۲۲:۳۲
شک فارسی است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۱/۰۳ - ۰۵:۵۲:۱۲
سیبستان یا سیبزار بسیار زیباست
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۱/۰۳ - ۰۵:۵۳:۲۰
گرمدار یا همان فن!که قبلا به آن اشاره شد برای مشوق زیباست
user_image
میــــرِ سلطان احمـــد
۱۴۰۰/۰۳/۱۸ - ۰۸:۰۹:۴۹
 آن یکی میدید خواب اندر چله در رهی ماده سگی بد حامله ناگهان آواز سگ بچگان شنید سگ بچه اندر شکم بد ناپدید شخصی در عالم چله نشینی در سر راه ماده سگی حامله بر سر راهی دید. صدای توله سگها را شنید ولی آنها معلوم و مشخص نبودند تعجب کرد که توله سگ در شکم چگونه سروصدا دارد. آیا کسی تا بحال همچین چیزی را دیده  
user_image
ابوذر جیرندهی
۱۴۰۰/۰۳/۲۰ - ۲۳:۳۱:۱۸
کز حجاب و پرده بیرون نامده چشم بسته بیهده گویان شده   پرده پندار بباید درید توبه تزویر بباید شکست
user_image
میــــرِ سلطان احمـــد
۱۴۰۰/۰۳/۲۱ - ۰۳:۳۰:۱۵
از برای مشتری در وصف ماه صد نشان نادیده گوید بهر جا مشتری جو که جویان توست! عالم آغار و پایان توست! هین مکش هرمشتری را تو بدست عشقبازم با دو معشوقه بدست مشتری را صابران دریافتند چون سوی هر مشتری نشتافند