مولانا

مولانا

بخش ۷۹ - بیان اتحاد عاشق و معشوق از روی حقیقت اگر چه متضادند از روی آنک نیاز ضد بی‌نیازیست چنان که آینه بی‌صورتست و ساده است و بی‌صورتی ضد صورتست ولکن میان ایشان اتحادیست در حقیقت کی شرح آن درازست و العاقل یکفیه الاشاره

۱

جسم مجنون را ز رنج و دوریی

اندر آمد ناگهان رنجوریی

۲

خون بجوش آمد ز شعلهٔ اشتیاق

تا پدید آمد بر آن مجنون خناق

۳

پس طبیب آمد بدارو کردنش

گفت چاره نیست هیچ از رگ‌زنش

۴

رگ زدن باید برای دفع خون

رگ‌زنی آمد بدانجا ذو فنون

۵

بازوش بست و گرفت آن نیش او

بانک بر زد در زمان آن عشق‌خو

۶

مزد خود بستان و ترک فصد کن

گر بمیرم گو برو جسم کهن

۷

گفت آخر از چه می‌ترسی ازین

چون نمی‌ترسی تو از شیر عرین

۸

شیر و گرگ و خرس و هر گور و دده

گرد بر گرد تو شب گرد آمده

۹

می نه آیدشان ز تو بوی بشر

ز انبهی عشق و وجد اندر جگر

۱۰

گرگ و خرس و شیر داند عشق چیست

کم ز سگ باشد که از عشق او عمیست

۱۱

گر رگ عشقی نبودی کلب را

کی بجستی کلب کهفی قلب را

۱۲

هم ز جنس او به صورت چون سگان

گر نشد مشهور هست اندر جهان

۱۳

بو نبردی تو دل اندر جنس خویش

کی بری تو بوی دل از گرگ و میش

۱۴

گر نبودی عشق هستی کی بدی

کی زدی نان بر تو و کی تو شدی

۱۵

نان تو شد از چه ز عشق و اشتها

ورنه نان را کی بدی تا جان رهی

۱۶

عشق نان مرده را می جان کند

جان که فانی بود جاویدان کند

۱۷

گفت مجنون من نمی‌ترسم ز نیش

صبر من از کوه سنگین هست بیش

۱۸

منبلم بی‌زخم ناساید تنم

عاشقم بر زخمها بر می‌تنم

۱۹

لیک از لیلی وجود من پرست

این صدف پر از صفات آن درست

۲۰

ترسم ای فصاد گر فصدم کنی

نیش را ناگاه بر لیلی زنی

۲۱

داند آن عقلی که او دل‌روشنیست

در میان لیلی و من فرق نیست

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 480
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۳۰۳
مثنوی معنوی ( دفتر پنجم و ششم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۱۲۴

نظرات

user_image
سیاوش مرتضوی
۱۳۹۳/۱۲/۱۱ - ۰۸:۳۴:۵۶
بعد از بیت «ترسم ای فصاد گر فصدم کنی ...»، در بعضی ویرایش ها این بیت دیده می شود:«من کیم لیلی و لیلی کیست منما یکی روحیم اندر دو بدن»اگر این بیت در ویرایش های معتبر موجود هست، لطفا آن را اینجا اضافه کنید.
user_image
نیما
۱۳۹۷/۱۱/۲۳ - ۱۵:۲۳:۱۲
در بیت سوم: "بدار و کردنش" صحیح نیست و "بدارو کردنش" صحیح است. به معنای برای دادن دارو و درمان کردن.
user_image
فاطمه تسلیم
۱۳۹۸/۰۳/۲۷ - ۱۱:۴۷:۱۹
برای درمان خناق در گذشته رگ می گشودند. این معنی در شعر نظامی نیز آمده است:فلک سرمست بود از پویه چون پیلخناق شب کبودش کرد چون نیلطبیبان شفق مدخل گشادندفلک را سرخی اکحل گشادندهمچین در شعر ظهیر فاریابی:به نوک نیزه رگ جان دشمنان بگشایکه از حرارت آن غصه‌شان گرفت خناق
user_image
فاطمه تسلیم
۱۳۹۸/۰۳/۲۷ - ۱۱:۵۱:۰۸
معالجه عامیانه خناق با گشودن رگ در برخی دیگر از دفترهای مثتوی هم آمده اتس؛ مثلاً در دفتر پنجم:تو خون تکبر ار نریزیخون جوش کند خناق خیزدرو دردی ناز را بپالازیرا طرب از رواق خیزدو دفتر ششم: چونک حق قهری نهد در نان توچون خناق آن نان بگیرد در گلو
user_image
فرهام
۱۳۹۸/۰۶/۱۸ - ۱۹:۵۵:۴۸
یک بیت مانده به اخر اضافه شودمن کیم لیلی و لیلی کیست منما یکی روحیم اندر دو بدن