مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۷۱

۱

در بگشا کآمد خامی دگر

پیشکشی کن دو سه جامی دگر

۲

هین که رسیدیم به نزدیک ده

همره ما شو دو سه گامی دگر

۳

هین هله چونی تو ز راه دراز

هر قدمی غصه و دامی دگر

۴

غصه کجا دارد کان عسل

ای که تو را سیصد نامی دگر

۵

بسته بدی تو در و بام سرا

آمدت آن حکم ز بامی دگر

۶

گر به سَنام سر گردون روی

بر تو قضا راست سنامی دگر

۷

ای ز تو صد کام دلم یافته

می‌طلبد دل ز تو کامی دگر

۸

ای رخ و رخسار تو رومی دگر

ای سر زلفین تو شامی دگر

۹

سوی چنان روم و چنان شام رو

تا ببری دولت رامی دگر

۱۰

لطف تو عام آمد چون آفتاب

گیر مرا نیز تو عامی دگر

۱۱

هر سحری سر نهدت آفتاب

گوید بپذیر غلامی دگر

۱۲

بر تو و برگرد تو هر کس که هست

دم به دم از عرش سلامی دگر

۱۳

بی‌سخنی ره رو راه تو را

در غم و شادیست پیامی دگر

۱۴

این غم و شادی چو زمام دلند

ناقه حق راست زمانی دگر

۱۵

شاد زمانی که ببندم دهن

بشنوم از روح کلامی دگر

۱۶

رخت از این سوی بدان سو کشم

بنگرم آن سوی نظامی دگر

۱۷

عیش جهان گردد بر من حرام

بینم من بیت حرامی دگر

۱۸

طرفه که چون خنب تنم بشکند

یابد این باده قوامی دگر

۱۹

توبه مکن زین که شدم ناتمام

بعد شدن هست تمامی دگر

۲۰

بس کنم ای دوست تو خود گفته گیر

یک دو سه میم و دو سه لامی دگر

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 2776
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 452
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
مرتضی
۱۳۹۵/۱۲/۰۹ - ۰۶:۳۸:۵۹
سلام این غزل جناب مولانا را خانم رعنا فرهان در آلبوم "باز آمدم" با استفاده از سبک بلوجاز به زینت ترانه آراسته اند چه آراستنی!بی نظیر استحتما گوش کنید
user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۱/۲۲ - ۱۸:۰۸:۴۱
تمام و کمال مکمل هم ا‌ند چون زن و مرد یا نر و ماده چون جهان مادی و توانائی افریدگاریتمام از مقوله علم و حکمت است و از جنس عقل است و از ماده بیرون می‌‌آید، کمال با دل و زیبائی کار می‌‌کند و از مقوله راز است و از نیستی‌ یا عدم می‌‌آید یا به عبارتی می‌‌کشد و جذب می‌‌کند تمام، خود یک امکان است یک آمادگی برای باروری و زایشاز کامل هیچ بر نمی آید چون هر کاری بکند کامل بودن را نقض کرده است و مانند بن بست می‌‌ماند و همه چیز را در خود دارد و انسان نمی تواند با آن کاری داشته باشد چون زمان و مکان ندارد کمال هر بار یک تمام را می‌‌جوید و با آن کمال را تجربه می‌‌کند و افریدگاری می‌‌کند و همیشه این کار را ادامه می‌‌دهد تا جاودانپخته خام را می‌‌یابد و با آن خام می‌‌شود و خامی را تجربه می‌‌کند، که هر خامی تجربه‌ای دیگر را با خود می‌‌آورد و پختگی را تازه می‌‌کند و خام نیز پختگی را تجربه می‌‌کند و به تمامی دیگر بدل می‌‌شود و جامی‌ دیگر را می‌‌سازد تا شرابی دیگر را تجربه کند و آماده سازداین عرفان جلال دین است که در جهان جاری است و نیازی به خانقاه و شیخ ندارد هر کس می‌‌تواند دو سه لامی! دگر به آن بی‌ افزاید هر چند افزودن کار آسانی نیست ولی کوشش بی‌ هوده به از خفتگی