مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۹۴

۱

گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران

این سلسله بگذار و کسی را بمشوران

۲

در کوچه کوران تو یکی روز گذشتی

افتاد دو صد خارش در دیده کوران

۳

در خواب نمودی تو شبی قامت خود را

بر سرو بیفزود ز تو قد قصوران

۴

ای آنک تو را جنبش این عشق نبوده‌ست

حیران شده بر جای تو چون تازه حضوران

۵

از لحن عرابی چو شتر بادیه کوبد

زین لحن چه بیگانه‌ای ای کم ز ستوران

۶

عشقا تو سلیمان و سماع است سپاهت

رفتند به سوراخ خود از بیم تو موران

۷

شمس الحق تبریز چو خورشید برآید

زیرا که ز خورشید بود جامه عوران

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1028
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 702
عندلیب :

نظرات