مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۹۲۵

۱

بازآمد آستین فشانان

آن دشمن جان و عقل و ایمان

۲

غارتگر صد هزار خانه

ویران کن صد هزار دکان

۳

شورنده صد هزار فتنه

حیرتگه صد هزار حیران

۴

آن دایه عقل و آفت عقل

آن مونس جان و دشمن جان

۵

او عقل سبک کجا رباید

عقلی خواهد چو عقل لقمان

۶

او جان خسیس کی پذیرد

جانی خواهد چو بحر عمان

۷

آمد که خراج ده بیاور

گفتم که چه ده دهی است ویران

۸

طوفان تو شهرها شکست است

یک ده چه زند میان طوفان

۹

گفتا ویران مقام گنج است

ویرانه ماست ای مسلمان

۱۰

ویرانه به ما ده و برون رو

تشنیع مزن مگو پریشان

۱۱

ویرانه ز توست چون تو رفتی

معمور شود به عدل سلطان

۱۲

حیلت مکن و مگو که رفتم

اندر پس در مباش پنهان

۱۳

چون مرده بساز خویشتن را

تا زنده شوی به روح انسان

۱۴

گفتی که تو در میان نباشی

آن گفت تو هست عین قرآن

۱۵

کاری که کنی تو در میان نی

آن کرده حق بود یقین دان

۱۶

باقی غزل به سر بگوییم

نتوان گفتن به پیش خامان

۱۷

خاموش که صد هزار فرق است

از گفت زبان و نور فرقان

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1046
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 713
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۰/۲۴ - ۰۷:۰۸:۰۴
او عقل سبک کجا رباید..