
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۳۳۷
۱
هلا ساقی بیا ساغر مرا ده
زرم بستان می چون زر مرا ده
۲
به حق آن که در سر دارم از تو
چو خم را وا کنی سر سر مرا ده
۳
به دیگر کس مده آنچم نمودی
مرا ده آن و آن دیگر مرا ده
۴
سرش مگشا مگو نامش که آن چیست
اگر زهر است اگر شکر مرا ده
۵
از آن می جعفر طیار خوردهست
شدم بیدست چون جعفر مرا ده
۶
بپیما آن شرابی را که بویش
به از مشک است و از عنبر مرا ده
۷
سقاهم ربهم رطلی شگرف است
نهان از مؤمن و کافر مرا ده
تصاویر و صوت


نظرات
بیدار
منصور قربانی