مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۳۵۲

۱

یک جام ز صد هزار جان به

برخیز و قماش ما گرو نه

۲

ما از خود خویش توبه کردیم

ما هیچ نمی‌رویم از این ده

۳

یک رنگ کند شراب ما را

تا هر دو یکی شود که و مه

۴

درویش ز خویشتن تهی شد

پر ده تو شراب فقر پر ده

۵

برخیز و به زه کن آن کمان را

ماییم کمان و باده چون زه

۶

برجای بماند عقل پرفعل

این است سزای پیر فربه

۷

ما غم نخوریم خود کی دیده‌ست

تو بار کشی و او کند عه

۸

بگریز ز غم به سوی شه رو

وز خانه عاریت برون جه

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1327
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 867

نظرات