مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۸۸

۱

ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی

از کار خود افتادی در کار دگر رفتی

۲

صد بار ببخشودم بر تو به تو بنمودم

ای خویش پسندیده هین بار دگر رفتی

۳

صد بار فسون کردم خار از تو برون کردم

گلزار ندانستی در خار دگر رفتی

۴

گفتم که توی ماهی با مار چه همراهی

ای حال غلط کرده با مار دگر رفتی

۵

مانند مکوک کژ اندر کف جولاهه

صد تار بریدی تو در تار دگر رفتی

۶

گفتی که تو را یارا در غار نمی‌بینم

آن یار در آن غار است تو غار دگر رفتی

۷

چون کم نشود سنگت چون بد نشود رنگت

بازار مرا دیده بازار دگر رفتی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1471
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 952

نظرات

user_image
آرش
۱۳۹۳/۰۱/۰۲ - ۱۶:۲۱:۲۰
چقدر زیبا این عبارت "مکوک کژ" ایرانی بودن مولوی عالم بین رو شرح میده
user_image
کی وان
۱۳۹۳/۰۸/۱۵ - ۱۱:۵۴:۱۸
فقط می شود گفت حضرت مولانا در این شاهکار آمچه را که در باب خودخواهی و کج اندیشی انسان می توان گفت،گفته..
user_image
مازیار
۱۳۹۴/۰۴/۰۱ - ۲۲:۵۴:۱۳
مولانا در خاک پاک بلخ زاده شد، پخته شد، و ب فارسی گفت، تا ما فارسها از آدمی ب انسانیت برسیم.( هر چند بسیاری از آنها ناسپاسند) او از افتخارات عالم بشریت است،. بگذار که " مه فشاند نور و سگ عوعو کند. هر کسی بر طینت خود می تند". دولغت زیبای مکوک ( وسیله بافندگی) و جولاهه ( عنکبوت ، بافنده)، فارسی است که باید بیشتر ب کار گیریم.
user_image
فربد
۱۳۹۴/۰۶/۰۲ - ۱۴:۰۹:۳۷
سلام. 1) عرفان چیه؟ عرفان یعنی طریق وصول به حق و حقیقت. 2) حق، نه نژاد داره، نه ملیت، نه زبان خاص و... 2) مولوی عارف بوده؟ با توجه به اشعار و آثار، و همینطور زندگی نامه مولوی، مولوی عارف بوده. عارف برای وصول به حق، از "خود"، "من" و "منیت" فارغ میشه؛ از هر نام و نشان و ... میگذره! در عرفان نه نزاد مطرحه، نه ملیت، و... حقیقت یکی و یگانه ست، و کسی میتونه به حق واصل بشه، که فقط "یکی" ببینه... 3) در عرفان همه انسانها، ریشه، روح و جان واحد دارن؛ رنگ و نژاد و...اعتباری هستن، و عامل تمایز یا برتری اونها بر هم نیست! منبسط بودیم و یک جوهر همهبی سر و بی پا بُدیم آن سر همهیک گهر بودیم همچون آفتاببی‌گِره بودیم و صافی همچو آبچون به صورت آمد آن نورِ سَرَهشد عدد چون سایه‌های کُنگرهکُنگره ویران کنید از مَنجَنیقتا رود فرق از میانِ این فریق
user_image
فربد
۱۳۹۴/۰۶/۰۲ - ۱۴:۱۸:۲۳
مولوی نه ایرانیه، نه ترک، و نه... مولوی یه عارفه، یه انسانه! یه عارف متعلق به کل بشریته. پیامش برای کل انسان هاست! چون که بی رنگی اسیر رنگ شدموسئی با موسئی در جنگ شدرنگ را چون از میان برداشتیموسی و فرعون دارند آشتی
user_image
فرشته
۱۳۹۴/۰۸/۱۴ - ۰۴:۰۹:۰۷
سلام دوستان امروز گذرم به اینجا افتادعزیزان از اصل غافل شده ایمشعر را دریابیم چرا حاشیه ؟چرا عمر گذرانی؟معنی و اسرار را با کمک هم بیابیماینکه این انسان بزرگ به کجا تعلق دارند چه چیز به ما اضافه میکند.مولانا-مولاناست با همه وجود او را دریابیماز حس تملک دوری کنیم که بیراهه است
user_image
حمید
۱۳۹۵/۰۱/۲۵ - ۲۱:۲۸:۴۷
مصرع دوم بیت آخر:بازار مرا دیده ، "با زار" دگر رفتیصحیح است.
user_image
علیرضا
۱۳۹۶/۰۴/۱۹ - ۰۲:۵۷:۰۱
حضرت مولانا رو مشاهده میشود که همه به اشتباه فهمیده اند. مولانا منظوری ندارد. منظورش همان است که نوشته است. الانسان الکامل، و عطار در پس و پیش، شاید سندی بر این مدعاست. انسانی هست که مظهر خداست. شاهد چو خوابید شاهد دیگر برخواست. آن انسان مظهر عشق است و مولانا با سالیان سال جستجو نهایتا حقیقت امر را دریافت. جال اشعار مولانا را با دقت به این موضوع بخوانیم. همینطور اشعار سعدی و حافظ و سایر عرفای شاعر و ناظم
user_image
بهنام
۱۳۹۸/۰۲/۰۸ - ۰۴:۴۸:۳۰
سلام کسی می دونه منظور از این بخش بیت دوم چیه؟ صد بار ببخشودم «بر تو به تو بنمودم» این رو نفهمیدم. بعد آیا درست می فهمم که مصرع اول بیت آخر سوالیه؟ چون کم نشود سنگت؟ چون بد نشود رنگت؟ ممنون
user_image
محسن،۲
۱۳۹۸/۰۲/۰۸ - ۱۱:۳۷:۵۲
بهنام جان می توان اینطور خواند : صد بار ببخشودم بر تو ، به تو بنمودم چندین بار ترا بخشیدم ، راه درست را به تو نشان دادمبیت آخر را سؤالی بخوانیم پر معنا تر است
user_image
سید ایمان
۱۳۹۸/۰۶/۰۱ - ۱۳:۱۰:۰۵
سلام میشه راهنمایی کنید دو بیت آخر چه معنا و مفهومی دارد؟
user_image
فرهاد
۱۳۹۸/۰۶/۰۲ - ۰۰:۴۸:۱۰
چون کم نشود سنگت...چون با تمام اشتباهاتی که میکنی میدانی که ذره ای از ارزشت کم نمیشود و چون از منی راه برگشت به اصلت باز است. چون بد نشود رنگت...تمام سیاهی ها نمیتواند ذرهای در ذات تو تاثیر داشته و رنگت را کم کند چون از ذات من در تو است.در این قافله شاعر خود با خود در خود به خود از خود میگوید. خود خدا ....در انی ایینه ذهن است.
user_image
محمدرضا عباسی
۱۳۹۸/۰۷/۱۴ - ۰۷:۵۷:۰۸
به نام حق: پیشا پیش عرض کنم که حضرت مولوی مرد بزرگی بود، عارف بود، خیلی از مشکلات انسان را به خوبی درک کرده و راه حل داده است. عرفان تا چه اندازه و کدام عرفان درست است، بحث ما نیست. اما شعر به نظر اینجانب شعر مربوط به انسان است که خدا را رها نموده و دنبال زیبا رویان دنیا هست. بنابر این لازم است به خودمان بگوییم که ای انسان چه غلط کردی که با یار غیر واقعی می روی، کار تو شناخت خدا و عبادت وی بود ولی به کار دیگری مشغول شدی. شاید از زبان خدا باشد که بفرماید: صد بار تو را بخشیدم، تو را که شاهکار خلقت هستی به خودت به نمایش گذاشتم تا خودت را ببینی و مرا بشناسی. ای خود پسند دو باره از درگاه من رفتی.تو ماهی بودی ولی با مار رفتی
user_image
مهدی
۱۴۰۱/۰۳/۰۲ - ۰۳:۰۳:۳۲
حضرت مولانا این غزل را   برای پسر خود علا الدین سروده می دانیم علا الدین بعد از ازدواج حضرت شمس با کیمیا دشمنی آشکار با شمس داشته و در نهایت با دشمنان مولانا (  مانند اخی اورن که در کار مارگیری شهرت داشته و  با زهر مار به مداوا می پرداخته هم دست شده و در نهایت شمس تبریزی را به قتل می رسانند رجوع شود به افلاکی و کتاب Ahi Avran  Mevlana Mucadelesi دکتر میکاییل بایرام) با مار چرا رفتی منظور همین اخی اورن است پس از قتل شمس دوستان حضرت مولانا علاالدین و اخی اورن را کشتند که حضرت مولانا بر جنازه پسرش نماز نخواند ناظر بر این ماجرا داستان اول مثنوی پادشاه و کنیزک(فتنه و آشوب و خونریزی مجوی   بیش از این از شمس تبریزی مگوی) و داستان مارگیر می باشد که هم خود و دیگران را می کشد در جا های دیگر مثنوی و غزلیات هم به این موضوع اشاره دارد مانند داستان آن دباغ که از اخی ها بوده و با  حضرت مولانا دشمنی می کرده و برادر صدرالدین قونوی بوده است.... سالها پس از مرگ علا الدین مولانا بر قبر او حاضر شد و خوشحال برگشت فرمود خداوندگار ما شمس این پسر را بخشید(افلاکی مناقب) اما بعد باید توجه داشت عرفان حضرت مولانا هم در صورت هم در معنا با عرفان ابن عربی در تضاد می باشد که گاهی به جنگ و خونریزی کشیده شده (دیباچه دفتر ششم) عرفان حضرت مولانا سماع و عشق است عرفان ابن عربی ضد سماع و دارای سلسله مراتب (ولایت) می باشد فتوحات زکی(رباب زن ) به از فتوحات مکی
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۳/۲۸ - ۲۰:۵۸:۲۹
ای یار! غلط کردی با یار دگر رفتی...!!! #حق
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۳/۲۸ - ۲۱:۱۱:۵۹
خویش پسندیده == خودپسند :)))
user_image
Afsaneh Saadati
۱۴۰۳/۰۶/۰۸ - ۲۲:۳۵:۵۵
خطاب این غزل، کل آدمیان هستند. خداوند بارها و بارها، انسان ها را می بخشد، راه را به آنان نشان می دهد؛ اما باز.....
user_image
Afsaneh Saadati
۱۴۰۳/۰۶/۰۸ - ۲۲:۳۶:۴۲
شمس، نه قاتل است و نه مقتول