مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۶۹۹

۱

ندارد مجلس ما بی‌تو نوری

که مجلس بی‌تو باشد همچو گوری

۲

بیایی یا بدان سومان بخوانی

ز فضلت این کرامت نیست دوری

۳

خلایق همچو کشت و تو بهاری

به تو یابد شقایقشان ظهوری

۴

تجلی کن که تا سرمست گردند

کنند اجزای عالم مست شوری

۵

چو دریای عتاب تو بجوشد

برآید موج طوفان از تنوری

۶

چو گردون قبول تو بگردد

شود جمله مصیبت‌ها سروری

۷

خمش بگذار این شیشه گری را

مبادا که زند بر شیشه کوری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1558
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 991

نظرات

user_image
بابک
۱۳۹۸/۱۱/۲۳ - ۰۹:۳۲:۴۰
سیمرغ ( ارتا فرورد= فروردین ) ، یا خدا ، خودش ذاتا ، بهاریست که با آمدن ، حقایق ، ازهمه جان‌ها و انسان‌ها ، میشکوفد . راستی که چیزی جز همین ارتا نیست ، درفرهنگ ایران ، محدود به سخن گفتن نبود ، بلکه فرا افشاندن وپیدایش گوهرانسان بود . خدا ( ارتا ) ، راست بود ، چون خودش درتمامیش ، تبدیل به گیتی ( ارض = Erde= earth) می‌شد .