مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۱۶۷

۱

از مه من مست دو صد مشتری

غمزه او سحر دو صد سامری

۲

هر نفسی شعله زند دین از او

سوز نهد در جگر کافری

۳

آتش دل بر شده تا آسمان

وز تف او گشته افق احمری

۴

دوش جمال تو همی‌شد شتاب

در کف او مشعله آذری

۵

گفتم هین قصد کی داری بگو

شیر خدا حمله کجا می‌بری

۶

ای تو سلیمان به سپاه و لوا

خاتم تو افسر دیو و پری

۷

جان و روان سخت روان می‌روی

سوی من کشته دمی ننگری

۸

نعره مستان میت نشنوی

هیچ کسی را به کسی نشمری

۹

تیز همی‌کرد خیالش نظر

محو شدم در تف آن ناظری

۱۰

نیست شدم نیست از آن شور نیست

رفت ز من مهتری و کهتری

۱۱

مفخر تبریز شهم شمس دین

شرح دهد حال من ار منکری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1887
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1209

نظرات