مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۲۷

۱

از دفتر عمر ما یکتا ورقی مانده‌ست

کز غیرت لطف آن جان در قلقی مانده‌ست

۲

بنوشته بر آن دفتر حرفی ز شکر خوشتر

از خجلت آن حرفش مه در عرقی مانده‌ست

۳

عمر ابدی تابان اندر ورق بستان

نی خوف ز تحویلی نی جای دقی مانده‌ست

۴

نامش ورقی بوده ملک ابد اندر وی

اسرار همه پاکان آن جا شفقی مانده‌ست

۵

پیچیده ورق بر وی نوری ز خداوندی

شمس الحق تبریزی روشن حدقی مانده‌ست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 230
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 156
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
مسعود سلاجقه
۱۴۰۲/۰۱/۰۴ - ۰۵:۳۷:۰۷
برای گنجورزحمت بسیارکشیده شده امید که بهره ای باشد همگان را،اما دراین غزل منظور ازحدق چراغ است چنانکه حدیقه احقیقه سنایی نیز معنی چراغ حقیقت را دارد