مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۶۹۸

۱

آن کس که ز تو نشان ندارد

گر خورشیدست آن ندارد

۲

ما بر در و بام عشق حیران

آن بام که نردبان ندارد

۳

دل چون چنگست و عشق زخمه

پس دل به چه دل فغان ندارد

۴

امروز فغان عاشقان را

بشنو که تو را زیان ندارد

۵

هر ذره پر از فغان و ناله‌ست

اما چه کند زبان ندارد

۶

رقص است زبان ذره زیرا

جز رقص دگر بیان ندارد

۷

هر سو نگران تست دل‌ها

وان سو که توی گمان ندارد

۸

این عالم را کرانه‌ای هست

عشق من و تو کران ندارد

۹

مانند خیال تو ندیدم

بوسه دهد و دهان ندارد

۱۰

ماننده غمزه‌ات ندیدم

تیر اندازد کمان ندارد

۱۱

دادی کمری که بر میان بند

طفل دل من میان ندارد

۱۲

گفتی که به سوی ما روان شو

بی لطف تو جان روان ندارد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 445
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 281
عندلیب :
مبینا جهانشاهی :

نظرات

user_image
Mohsen
۱۳۹۳/۱۰/۰۷ - ۱۲:۱۲:۱۴
بنظر این حقیر در بیت پنجم مصرع دوم بجای زیان باید زبان باشد هر ذره پر از فغان و ناله ست اما چه کند زبان ندارد
user_image
نوید
۱۳۹۶/۰۳/۲۱ - ۰۵:۰۴:۲۱
اما چه کند "زبان" ندارد (نه زیان)
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۵/۲۹ - ۰۷:۴۶:۰۶
مانند خیال تو ندیدمبوسه دهد و دهان ندارد!..