مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۷۱

۱

اگر نه عشق شمس الدین بُدی در روز و شب ما را

فراغت‌ها کجا بودی ز دام و از سبب ما را

۲

بت شهوت برآوردی دمار از ما ز تاب خود

اگر از تابش عشقش نبودی تاب و تب ما را

۳

نوازش‌های عشق او لطافت‌های مهر او

رهانید و فراغت داد از رنج و نصب ما را

۴

زهی این کیمیا‌ی حق که هست از مهر جان او

که عین ذوق و راحت شد همه رنج و تعب ما را

۵

عنایت‌های ربانی ز بهر خدمت آن شه

برویانید و هستی داد از عین ادب ما را

۶

بهار حسن آن مهتر به ما بنمود ناگاهان

شقایق‌ها و ریحان‌ها و گل‌های عجب ما را

۷

زهی دولت زهی رفعت زهی بخت و زهی اختر

که مطلوب همه جان‌ها کند از جان طلب ما را

۸

گزید او لب گه مستی که رو پیدا مکن مستی

چو جام جان لبالب شد از آن می‌های لب ما را

۹

عجب بختی که رو بنمود ناگاهان هزاران شکر

ز معشوق لطیف اوصاف خوب بوالعجب ما را

۱۰

در آن مجلس که گردان کرد از لطف او صراحی‌ها

گران قدر و سبک دل شد دل و جان از طرب ما را

۱۱

به سوی خطهٔ تبریز چه چشمه آب حیوان‌ است

کشاند دل بدان جانب به عشق چون کنب ما را

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 83
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 66
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
رضا
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۰۷:۱۲:۱۰
در آن مجلس که گردان کرد لطف او صراحی‌ها
user_image
رضا
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۰۸:۱۳:۰۲
برای مصرع آخر در بعضی نسخ چنین آمده است: کشاند دل بدان جانب چو خضر بی طلب ما را
user_image
Mohammad Radmanesh
۱۳۹۹/۱۲/۳۰ - ۱۵:۵۱:۲۰
به به از این بیت بت شهوت برآوردی دمار از ما ز تاب خوداگر از تابش عشقش نبودی تاب و تب ما را
user_image
همایون
۱۴۰۳/۰۳/۰۲ - ۰۹:۵۵:۵۰
غزل صادقانه از علت عشق وافر به شمس‌دین  انسان اگر دوستی نداشته باشد که بسیار مریدی کند او را و ارادت سرشار به او بورزد و با او مستی و بیخودی کند آنگاه احساس بی ارزشی و بیهودگی میکند. این فرمول و دستورکار را همه به نوعی در زندگی بکار میگیرند ولی جلال‌دین با بزرگ کردن دوست خود یک دستورکار تازه خلق میکند و آن بزرگ کردن خود است با بزرگ کردن دوست خود و این دور تسلسل را میتوان تا پایان عمر طی کرد و با آن سماع کرد و‌غزل ساخت 
user_image
فاطمه انتظاری
۱۴۰۳/۰۵/۰۳ - ۰۴:۱۸:۴۰
همین یک بیت می‌تواند غلبه عشق روحانی به عشق نفسانی و جسمانی را به خوبی بیان کند.