سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۲۴۷

۱

جبهه می خواهم که وقف سجده آن پا شود

تا دری بر رویم از پیشانی او وا شود

۲

زود برخیزم به تعظیمش ز جا چون گردباد

از کنار دشت اگر سرگشته یی پیدا شود

۳

حسن روزافزون او خواهد صف دلها شکست

باده گر این است خونها بر سر مینا شود

۴

نقش پا زنجیر می گردد به پای آهوان

نرگس صیدافگنت روزی که در صحرا شود

۵

وصل نزدیکان خود را عشق اندازد به دور

ساحل از همسایگی سیلی خورد دریا شود

۶

دیده خود سرخ می سازند ارباب طمع

از میان بحر خون دستی اگر بالا شود

۷

چشم او در بردن دل غمزه را استاد کرد

هر که بر دامان دانا دست زد دانا شود

۸

خانه چون تاریک باشد سیدا روزن چه سود

دیده کو بی نور شد باید که دل بینا شود

تصاویر و صوت

نظرات