سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۲۵۲

۱

عالم به چشم مستان چون آب می نماید

این شوره زار در شب مهتاب می نماید

۲

موی سفید پیران شد تازیانه عمر

بحر از تحرک موج سیماب می نماید

۳

هر کاسه حبابی در بحر ناخدایست

در چشم ناشناور گرداب می نماید

۴

درویش پادشاهی دارد به کلبه خویش

غم بر دل گدایان اسباب می نماید

۵

از عشق غیر نامی در هیچ دل نمانده

این شیر آدمی خوار در خواب می نماید

۶

از اشک زاد راهی بر خویش کن مهیا

دامان این بیابان بی آب می نماید

۷

خطت چو اهل محشر برداشت سر ز بالین

چشمت هنوز خود را در خواب می نماید

۸

هر کس که ابرویت دید آورد سجده شکر

تیغ تو در نظرها محراب می نماید

۹

پهلو به داغ هجران چون سیدا نهادم

در چشم بی بصیرت سنجاب می نماید

تصاویر و صوت

نظرات