
سیدای نسفی
شمارهٔ ۲۶
۱
گاهی به چشم لطف مه من بوبین مرا
در آتش فراق مسوز اینچنین مرا
۲
نی قاصدی که با تو رساند پیام من
نی همدمی که با تو کند همنشین مرا
۳
دست از ستم بکش که جفاپیشگان شهر
بی رحمیت شنیده کنند آفرین مرا
۴
تا دامن وصال تو از دست داده ام
چون اژدها فرو برد این آستین مرا
۵
من میوه حلاوت شاخ نزاکتم
افگنده یی به سنگ جفا بر زمین مرا
۶
خو کرده ام به تلخی هجر تو عمرهاست
ور نه پر است هر طرف از انگبین مرا
۷
هر جا تو می روی ز من آرام می رود
هر سوی می برد دل اندوهگین مرا
۸
چشمت به هر کسی نگه گرم می کند
آتش فتد به داغ دل آتشین مرا
۹
یک روز از تو گوشه چشمی ندیده ام
بیجایی کرده یی ز برای همین مرا
۱۰
پهلو به خاک تیره نهادم چو سیدا
آخر برد خیال رخت بر زمین مرا
نظرات