
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۱۵
۱
نفس سرکش را مسخر عقل پرتدبیر کرد
سگ چو شد دیوانه او را می توان زنجیر کرد
۲
بی مربی زیر گردون معتبر نتوان شدن
ماه نو را رفته رفته چرخ عالمگیر کرد
۳
با بزرگان جهان گستاخ بودن خوب نیست
آخر این بی عزتی بر کوهکن تأثیر کرد
۴
بی ابا نتوان به بزم تندخویان پا نهاد
بی محابا تکیه نتوان بر دم شمشیر کرد
۵
تا به پای خم نرفتم ساغرم یاری نداد
دستگیری با من افتاده روح پیر کرد
۶
می روند اهل طمع در بزم ها دیوانه وار
می توان درهای مهمانخانه را زنجیر کرد
۷
قامت خلوت نشینان می کند کار کمان
می توان مسواک زاهد را نشان تیر کرد
۸
وادیی دیوانگی جای فراغت بوده است
خواب راحت پای ما در خانه زنجیر کرد
۹
سیدا مزد هنرور می رسد در خورد کار
روزیی فرهاد را گردون ز جوی شیر کرد
تصاویر و صوت

نظرات