سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۳۴۰

۱

تو و بدمستی و عاشق کشی و خنجر خویش

من و بیچارگی و عجز و نیاز و سر خویش

۲

بهر تکلیف تو ای خانه برانداز چو شمع

بارها ریخته ام رنگ ز خاکستر خویش

۳

غنچه صورتم اوراق چو اسم صبح است

روزگاریست که آسوده ام از دفتر خویش

۴

از رخش بوسه طلب می کنم و می گوید

کی دهد آئینه ام مزد به روشنگر خویش

۵

دست رد بر سخنم خصم گذارد چه عجب

نیست اقرار ابوجهل به پیغمبر خویش

۶

تاز انعام مکرر نشوم خام طمع

می نهم حلقه صفت پنبه به گوش کر خویش

۷

هر که را گنج دهد روی گلو تنگ شود

می کشد تشنه لبی ها صدف از گوهر خویش

۸

سیدا خامه من غنچه صفت خاموش است

تا جدا گشته ام از میر سخن پرور خویش

تصاویر و صوت

دیوان سیدای نسفی به تصحیح و تعلیق حسن رهبری - میر عابد سیدای نسفی - تصویر ۳۰۵

نظرات