
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۹۶
۱
باشد به بام دیده من جای خواب تو
روشن بود چراغ من از ماهتاب تو
۲
آبی بزن بسوز دل داغدار من
رحمی نما که سوخت در آتش کباب تو
۳
اهل جهان شدند ز خورشید کامیاب
چشمم سفید شد به ره آفتاب تو
۴
از وعده وصال تسلی دهی مرا
سازد وصال تشنگیم از سراب تو
۵
ای خوش نفس نشین عرق آلوده بر سرم
آرد مرا به هوش نسیم گلاب تو
۶
گردم همیشه چرخ اگر فرصتم دهد
پروانه وار گرد سر آفتاب تو
تصاویر و صوت

نظرات