
سیدای نسفی
شمارهٔ ۷۲
۱
خط رخسار تو شبها برد از هوش مرا
پر ز مهتاب شود هاله آغوش مرا
۲
به تماشای تو هرگاه که بی خود گردم
نبض جنباند و فریاد کند گوش مرا
۳
پرده چشم حجاب دل روشن نشود
نتوان کرد چو آئینه نمد پوش مرا
۴
کارم از کم سخنی غنچه صفت در گره است
کرده عمریست حصاری لب خاموش مرا
۵
یوسف بخت من از چاه برون خواهد شد
نکند جوش خریدار فراموش مرا
۶
سیدا شکوه اغیار خموشم نکند
نه نشاند سخن سرد کس از جوش مرا
نظرات