
سیدای نسفی
شمارهٔ ۷۹
۱
ساقیا می ده که موج او برد از جا مرا
گردبادآسا به یک دور افگند از پا مرا
۲
بی جنونی نیستم از سایه وحشت می کنم
ناله زنجیر می آید ز نقش پا مرا
۳
تشنه ام همچون صدف یک قطره سیرابم کند
نیستم گرداب سرگردان کند دریا مرا
۴
از غم فردا به چشم اشکبارم نم نماند
می رود چون شمع آخر سر درین سودا مرا
۵
یوسفم باشد کنار شهر آغوش پدر
چون دهان گرگ باشد لاله صحرا مرا
۶
دانه خال تو هر جا پهن سازد دام خویش
بالها پیدا شود چون مور از اعضا مرا
۷
خانه دل سیدا از غیر خالی کرده ام
می دهد بهر تسلی وعده بر فردا مرا
تصاویر و صوت

نظرات