
سرایندهٔ فرامرزنامه
بخش ۶۵ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن
۱
دگر باره گفتش همی جنگجوی
که ما را به گیتی تو چیزی بگوی
۲
نه چندی چنین گفت کای نامدار
بپرهیز زین بدکنش روزگار
۳
که او چون عروس است و داماد تو
از آن کهنه دلبر نه استاد تو
۴
بسی بینی او را همه نور و زیب
زبانش زمکر است و چشم از فریب
۵
دو چشمش ز نیرنگ و ابرو ز فن
زخوبی چو سرو است و زافسون دهن
۶
به بالا ز شیوست تن و موی و ریو
درو بافته راه واژونه دیو
۷
رخ ماه تابان هویدا شود
به تن مست و زیبا و شیدا شود
۸
به تن نور چهره همه نوروش
همه سلسله زلف ز ناروش
۹
به دین نیاکان شکست آورد
هرآن کو بپیچدش بست آورد
۱۰
صلیب و چلیپا بسوزاند او
زبتخانه ها بت براندازد او
۱۱
زما تاج بستاند و چین برد
شمن بشکند سر سوی کین برد
۱۲
دگر تیغ کین برکشد صدهزار
گریز است ما را سرانجام کار
۱۳
هم آخر به زنهار باید ز جنگ
پیاده هویدا شود نام و ننگ
۱۴
چو جویی چه گویی چه خواهیم کرد
به خواهشگری یا به ننگ و نبرد
نظرات