سرایندهٔ فرامرزنامه

سرایندهٔ فرامرزنامه

بخش ۷۳ - سؤال کردن پیر برهمن از فرامرز

۱

بدو گفت کای مهتر روزگار

شنیدم ز گفتار آموزگار

۲

به گوهر ز آبی برافراشته

بدو سنگ خار اندر انداخته

۳

همه پیکر کوه با فرهی

همه چشمه سیب نار و بهی

۴

درو بسته نرگس و یاسمن

بسی سنبل و گل به گرد چمن

۵

زده خسروی تخت بر خاره کوه

همان گرد بر گرد خسرو گروه

۶

به دستور و گنجور و جنگی سپاه

بیاراسته خسروی بارگاه

۷

یکی مطبخ از آتش و آب و گل

برآورده آن خسرو شیردل

۸

درختی برآورده آن تیره کوه

همه شاخش از بار گشته ستوه

۹

جهان سر به سر شد از آن تیره سنگ

بدو باشد آن پادشاهی درنگ

۱۰

شنیدم زدانا که آن سنگ چیست

چنین شاه با فر و اورنگ چیست

۱۱

بگفتا شنیدستم این داستان

بگویم هم از گفته باستان

تصاویر و صوت

فرامرز نامه به اهتمام دکتر مجید سرمدی - ناشناس - تصویر ۱۷۶

نظرات