نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۱۰۴

۱

آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد

وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد

۲

آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا

آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد

۳

عید است و عید قربان، رو در حرم کن ای جان

کز سوی عرش رحمان الله اکبر آمد

۴

ای مطرب خدایی! بی گفت وگو چرایی

بنواز عود و نی را، کان سرو در برآمد

۵

ای مفلسان عاشق، گنج خفی عیان شد

وی تشنگان خاکی آن آب کوثر آمد

۶

دامن ز بی نیازی بر هر دو عالم افشان

کان شاه کشور دل با گنج و گوهر آمد

۷

برکن ز دام تن دل، ای جان که صید ما شد

مرغی که جبرئیلش در سایه پر آمد

۸

هست آبدار لفظم، چون ذوالفقار حیدر

زانروی بر منافق شمشیر و خنجر آمد

۹

تا بوی زلف یارم افتاد در خراسان

باد سحر ز مشرق با مشک و عنبر آمد

۱۰

ای وحشی از بیابان بازآ به خانه جان

کان مه لباس انسان پوشید و در برآمد

۱۱

ای دین و دلبر از رخ بردار پرده کز غم

چندین هزار زاهد از دین و دل برآمد

۱۲

شد سینه نسیمی لوح کتاب یزدان

چون حرف و نقطه زانرو بر وجه دفتر آمد

تصاویر و صوت

زندگی و اشعار عماد الدین نسیمی: شامل تحقیق در احوال و آثار نسیمی، پژوهشی در اندیشه های حروفیه به همراه متن تصحیح شده اشعار بر اساس یک نسخه نویافته کهن و هفت نسخه خطی دیگر به کوشش یدالله جلالی پندری - . - تصویر ۲۰۸
دیوان اشعار فارسی سید عماد الدین نسیمی به کوشش سید احسان شکر خدایی و نرگس سادات شکر خدایی - سید عماد الدین نسیمی - تصویر ۲۴۴

نظرات