
نسیمی
شمارهٔ ۱۴۱
۱
بیا که بیتو مرا این جهان نمیباید
به جز وصال تو ما را جنان نمیباید
۲
زمانه ملک سلیمانم ار دهد بیتو
نخواهم آن که مرا بیتو آن نمیباید
۳
بیا که بیتو گدایان کوی عشقت را
سریر سلطنت جاودان نمیباید
۴
به جز هوای سر کویت ای شه خوبان!
کنار سبزه و آب روان نمیباید
۵
به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی
تراست حکم ولی آنچنان نمیباید
۶
(به پرسش من بیمارت التفاتی نیست
مگر تو را دل این ناتوان نمیباید)
۷
به قول مدعیان میکنی کنار از من
میان ما و تو این در میان نمیباید
۸
بیا که بیسَرِ زلفت منِ پریشان را
نسیم غالیه مشکسان نمیباید
۹
شکرلبان بهشتی اگرچه بسیارند
مرا جز آن بت شیریندهان نمیباید
۱۰
گمان مبر که نسیمی به جز تو دارد دوست
که در یقین محبت گمان نمیباید
تصاویر و صوت



نظرات