نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۱۴۹

۱

مست جام حسن یارم وز دو چشمش پرخمار

ساقیا این مست را پیمانه دردی بیار

۲

گر کشد عشقت به پای دار، ای عاشق دمی

پای دار آنجا چو مردان کاین نماند پایدار

۳

عارفی کو شد ز اسرار اناالحق باخبر

بر سر دار ملامت گو برو منصوروار

۴

نیستم باک از رقیبانش چو می بینم به کام

کرده در گردن حمایل دست رنگین نگار

۵

برقرار و عهد زلف یار مهرخ دل منه

زان که هرگز عهد خوبان نیست ای دل برقرار

۶

غرقه دریای نورم تا بدیدم ذره ای

تاب خورشید رخ آن سرو قد گلعذار

۷

جز حساب زلف و خالت نیستم کار دگر

پیش حق این است دستاویز در روز شمار

۸

آن درختی کآتشش می گفت اناالله با کلیم

میوه اش روی تو است ای مه که آورده است بار

۹

آن که در عشق تو شست از هردو عالم جان و دل

کی شود مشغول کاری؟ کی رود دستش به کار؟

۱۰

مست و سودایی شود خلوت نشین گر بشنود

از نسیم صبح وصف حسن و بوی زلف یار

۱۱

شد نسیمی زنده از فضل الهی جاودان

صوفی دل‌مرده را گو بیش از این ماتم مدار

تصاویر و صوت

دیوان اشعار فارسی سید عماد الدین نسیمی به کوشش سید احسان شکر خدایی و نرگس سادات شکر خدایی - سید عماد الدین نسیمی - تصویر ۲۹۸

نظرات