
نسیمی
شمارهٔ ۱۵۶
۱
اگر او او نماید ید رخ چون مه مه و خور خور
شود ود از جمالش لش مه و خور خور منور ور
۲
منش مه مه نگویم یم که مه مه را نباشد شد
دو گیسو سو مسلسل سل، دو طره ره معنبر بر
۳
یکی چینی ز جعدش دش اگر گر گر گشاید ید
شود ود از نسیمش مش دماغم غم معطر طر
۴
رخانش نش چو لاله له دو چشمش مش چو نرگس گس
دهانش نش چو پسته ته لبانش نش چو شکر کر
۵
عرق رق میکند گل گل ز رویش یش به بستان تان
خجل جل میشود ود ود ز قدش دش صنوبر بر
۶
مرادم دم جز او او او نباشد شد که باشد شد
وصالش لش به عمرم رم دمی می می میسر سر
۷
دلم لم خوش نخواهد هد شدن دن با کلامش مش
مشرف رف اگر گردد به تحسین سین دلبر بر
۸
ازین سان سان غزلها ها نسیمی می بگفتا تا
موشح شح مسجع جع مرصع صع مکرر رر
تصاویر و صوت



نظرات
رضا روستایی
محسن مردی
امیر عیدی
j.j.jnowzad